پیچ ها
دیروز از مامان خواهش کردم یک نوروبیون دیگر تزریق کند. درد که پیچید توی پاهایم، دیدم اگر نجنبم و تقویت کننده نرسانم به بدنم، باز می افتم. آن هم وسط این همه کار. خنده دار است.. تا دکتر گفت:«عزیزم این کارت رو کامل باید بگذاری کنار.»، شدت کار من بیشتر شد. البته که به خاطر توصیه او و دکتر قبلی اش، یک کار استرس زا و درگیر کننده را تحویل دادم. اما هنوز درگیر خرده کاری هایش هستم. پژوهش استرس ندارد. فقط خیلی انرژی گیر و خسته کننده است. البته که اگر به فورس زمانی بخورد. مثلا الان که باید به یک هفته دیگر برسد، خیلی استرس زا می شود. این وسط یک کار جدید قبول کردم. فکر می کردم هم سبک است و هم از فضای علاقه مندی هایم خیلی دور نمی شوم. البته آن هم الان یک چالش سخت دارد. خلاصه اینکه دو تا کاری که در حال حاضر در دست دارم، در دوران پرحجمی، پرفشاری و فورس زمانی هستند. فکر کنم انشالله یک هفته دیگر تمام شوند. تا اینجا که به نظرم خوب آمدم. خودش کمک کرده است. شکرش. از این جا به بعد هم انشالله خوب پیش میروم.
- ۱ نظر
- ۰۶ شهریور ۹۸ ، ۱۱:۳۷
- ۳۲۵ نمایش