گذرگاه ماندگار

مروری بر زندگی روزمره،کتاب‌ها، فیلم‌ها، سریال‌ها و دغدغه‌ها...

گذرگاه ماندگار

مروری بر زندگی روزمره،کتاب‌ها، فیلم‌ها، سریال‌ها و دغدغه‌ها...

نوشتن سهم بزرگی در رشد آدمی دارد. من نوشتن را خیلی قبلتر از اینکه در دانشگاه روزنامه نگاری بخوانم یا همزمان با شروع دانشگاه، وبلاگ نویسی را آغاز کنم، دوست داشتم. حالا دوباره می خواهم نوشتن را در رسانه ای شخصی همچون وبلاگ، شروع کنم. به امید خدا محل رشد و توسعه باشد.

دنبال کنندگان ۶ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

نبودنت

چهارشنبه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۷، ۱۲:۳۳ ق.ظ

کافه‌ای، بزرگ بود. با شیشه‌های بلند رو به خیابان و سقف بلند. دیوارهایی به رنگ سبز مغز پسته‌ای و صندلی‌های راحت.‌راستی ببخشید،کافه نبود. رستورانی بود که فست فود می‌فروخت‌. فضای رنگی و پرنورش، با کنده‌های چوبی که دکور را کامل کرده بود، جان می‌داد برای نشستهای دوستانه. برای اینکه با دوستی چندین ساله بنشینی و از همه چیز حرف بزنی.

می‌شد حین نگاه کردن به آتش بازی که آشپز با ماهیتابه و گوشت، راه انداخته بود با دوستت از رنج و شادی که دیشب کشیده‌ای حرف بزنی و از قصه‌های او بشنوی. 

می‌شد با سردردی که داشتی، موسیقی تندی را که پخش می‌شد تحمل کنی و از شکر کردنهای رفیقت لذت ببری. هرچند راستش را بخواهی، نبودت، میان همه این لحظه‌ها بود. میان خندیدن‌ها، غصه خوردنها، محبت کردنها، لذت بردنها. 

همه این لحظات خوب پشت شیشه‌های بلند رستوران ماند و من با همراهی نبودنت، از آنجا بیرون آمدم. 


  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۹۷/۱۱/۲۴
  • ۳۳۸ نمایش
  • فاطمه (مرضیه)

نظرات (۶)

  • الناز نوبخت
  • لعنت به تنهایی :(

  • سامان رضوانی
  • بیا برگرد نزار دیربشه خسته شم

    نبودن کسایی که عزیزن سختع

    نبودن مادربزرگاها واقعا سخته

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی